جدول جو
جدول جو

معنی شکسته وار - جستجوی لغت در جدول جو

شکسته وار
(شِ کَ تَ / تِ)
مریض. ضعیف. ناتوان. رنجور. بیمارگونه. (از یادداشت مؤلف) :
گرم به گوشۀ چشمی شکسته وار ببینی
فلک شوم به بزرگی و مشتری به سعادت.
(ترجمه محاسن اصفهان ص 143).
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکسته حال
تصویر شکسته حال
پریشان حال، بدحال، بی نوا، تنگ دست، بدبخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکسته بال
تصویر شکسته بال
پرنده ای که بالش شکسته باشد، کنایه از ضعیف، ناتوان، کنایه از ملول، آزرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکسته خاطر
تصویر شکسته خاطر
ملول، افسرده، آزرده
فرهنگ فارسی عمید
(تَ / تِ)
دیوانه وار. (یادداشت مؤلف) :
مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان
رودها بر سر و بر روی زده شیفته وار.
فرخی.
برفت یار من و من نژند و شیفته وار
به باغ رفتم با درد و داغ رفتن یار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ پَ)
شکسته بال:
قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پر
از زال خرد یک تنه تنها چه خواستی.
خاقانی.
رجوع به شکسته بال شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ)
مرغی که بال وی شکسته باشد. (ناظم الاطباء). شکسته بازو. شکسته پر:
کآن مرغ شکسته بال چونست
کارش چه رسید و حال چونست.
نظامی.
شکسته بال تر از من میان مرغان نیست
دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است.
حالتی.
شکسته بالم و صیاد هم پرم بسته
شکسته بستۀ من خوش نموده در نظرش.
کلیم (از آنندراج).
رجوع به شکسته بازو و شکسته پر شود، پریشان خاطر و ملول و با ملالت. (ناظم الاطباء). کنایه ازفروتن و ناتوان و شکست خورده. (یادداشت مؤلف). رنج دیده. سختی دیده. که به رنج و سختی اندر باشد:
چرخا چه خواهی از من عور برهنه پای
دهرا چه جویی از من زار شکسته بال.
؟
- امثال:
احوال دل شکسته بالان دانی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ)
بینوا. تهیدست. پریشان. تنگدست. (ناظم الاطباء). محتاج. مفلوک. بیچاره. (آنندراج). حطیم. (منتهی الارب) :
پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال
ان العهود عند ملیک النهی ذمم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ طِ)
مضطرب. آشفته. پریشان. مغموم. آزرده. (ناظم الاطباء). شکسته دل که استعارۀ مشهور است. (آنندراج). که خاطری رنجیده و آزرده دارد:
من شکسته خاطر از شروانیان وز لفظ من
خاک شروان مومیایی بخش ایران آمده.
خاقانی.
گرچه در غربت ز بی آبان شکسته خاطرم
ز آتش خاطر به آبان ضیمران آورده ام.
خاقانی.
اصحاب از تعنت او شکسته خاطر میماند. (گلستان). رجوع به شکسته دل شود
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ)
شکسته پای. که پای او شکسته باشد. (ناظم الاطباء). که استخوان پای وی خرد شده یا شکاف و ترک برداشته باشد:
اندر چه اثیر اسیرند تا ابد
زآن جز شکسته پای گسسته رسن نیند.
خاقانی.
، ضعیف. ناتوان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شکسته حال
تصویر شکسته حال
بینوا و تهیدست و پریشان و تنگدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته بال
تصویر شکسته بال
کنایه از ضعیف و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته خاطر
تصویر شکسته خاطر
شکسته دل شکسته دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
بجدارةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
Worthily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
dignement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
гідно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
kwa stahiki
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
достойно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
würdig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
شایستگی کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
যোগ্যতার সাথে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
อย่างมีคุณค่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
価値のある方法で
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
hak ederek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
godnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
בכבוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
가치 있게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
dengan layak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
योग्यतापूर्वक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
dignamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
degnamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
dignamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
值得地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شایسته وار
تصویر شایسته وار
waardig
دیکشنری فارسی به هلندی